مامان مژگان و باباعلی و نی نی کلوچه

همسرم متشكرم

شاید یلدا بهانه ای باشد تا بفهمم چقدر حضورت برای قلبم قوت است ،شاید اگر عشق بینمان نبود هرروز، روزی صد بار می مردم،شاید... اما این را می دانم،که باید وجودت را ارج نهم و از خداوند تشکر کنم. علی من یلدات مبارک نی نی کلوچه ی من یلدای تو هم مبارک ایشالله سال دیگه یلدا رو با هم جشن بگیریم              ...
26 آذر 1393

این مطلب را حتما بخوانید!

  وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.   یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می‌گفتم که در ذهنم چه می‌گذرد. من طلاق می‌خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی‌رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟ از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه می‌کرد. می‌دانم ...
26 آذر 1393

تشکرات فراوان

مامان خانمی های گل ممنون از نظرات دلگرم کننده ی خوبتون  ببخشید من دیر جواب می دم آخه زیاد به کار با  وبلاگ وارد نیستم ولی حتما یاد می گیرم هوارتا بوس لطفا بازم نظرای خوبتونو بزارین ممنون از  مهربونیاتون ...
24 آذر 1393

سلامی دوباره

سلام سلام سلام خیلی وقته دلم بی حوصله تر از این بود که بیام و اینجا مطلبی واسه نی نی کوچولوی خشگلم بزارم،نمی دونم چرا یهوو دلم خواست بیام چیزی واست بنویسم عزیز دل مامان مژگان. می دونی کلوچه هر روز به فکرتم و یه لحظه هم از ذهنم دور نمیشی دلم میخواد همه جا باهام باشی و خونواده 2 نفره ی مارو رنگ و بوی تازه ببخشی.نمی دونم به خاطر منه و یا واقعا که با با علی زیاد راجع به تو فکر نمی کنه یا حرف نمی زنه حتی یه وقتایی میگه شاید زوده اصلا بهش فکر نکن مگه الان چی کم داریم.بابا علی همش به کار و پول بیشتر فکر می کنه میگه می خوام همه چی بهتر بشه ولی نمیدونم چه جوری.ولی من می دونم بابا علی خیلی مرد و خیلی قوی همشم به فکر زندگیمونه اون دوست داشتنی تری...
24 آذر 1393
1